سوره ابراهيم آيه 7 :

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ


اگر شکرگزاري کنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود


شکر نعمت، نعمتت افزون کند


ادامه مطلب

طبقه بندی: ضرب المثل و آیات قرآنی,

تاريخ : چهارشنبه 31 تير 1394 | 19:39 | نویسنده : بتول زارعی | [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count]
روزي حضرت موسي (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت: «مي خواهم همنشينم را در بهشت ببينم».

جبرئيل بر او نازل شد و گفت: «اي موسي، قصابي که در فلان محل ساکن است، همنشين توست».

حضرت موسي نزد قصاب رفت و اعمال او را زير نظر گرفت. شب که شد قصاب جوان مقداري گوشت برداشت و به سوي منزل روان گرديد. موسي از پي او روان شد. چون به در منزل رسيدند، موسي جلو رفت و پرسيد: «اي جوان مهمان نمي‌خواهي؟»

گفت: بفرماييد!

حضرت موسي (علیه السلام) وقتي به درون خانه رفت، ديد جوان با آن گوشت تازه غذايي تهيه کرد، آن گاه زنبيلي را که به سقف آويخته بود، پايين آورد و پيرزني کهنسال را از درون آن بيرون آورد. ابتدا او را شست و شو داد و آنگاه با دست خويش غذا را به او خورانيد. هنگامي که خواست زنبيل را به جاي آن بياويزد، زبان پيرزن به کلماتي نامفهوم حرکت کرد و هر دو خنديدند.

سپس جوان قصاب براي حضرت موسي (علیه السلام) غذا آورد و با هم غذا را خوردند.

چون موسي از ماجراي جوان پرسيد، پاسخ داد: «اين پيرزن مادر من است. چون درآمدم بالا نيست و نمي توانم براي او کنيزي استخدام نمايم، خدمتش را مي نمايم».

موسي پرسيد: «آن کلماتي که مادرت بر زبان جاري کرد،و خنديديد چه بود؟»

گفت :«هرگاه او را شست و شو مي دهم و غذا به او مي خورانم، دعايم ميکند و مي گويد: "خدا تو را ببخشايد و تو را در بهشت هم درجه و همنشين حضرت موسي گرداند!"

حضرت موسي (علیه السلام) فرمود:

اي جوان، من موسي هستم. اينک به تو بشارت مي دهم که خداوند دعاي مادرت را درباره تو مستجاب گردانيده است. جبرئيل به من خبر داد که تو در بهشت همنشين و هم درجه ي من خواهي بود.


ادامه مطلب

طبقه بندی: دانستنی ها,

تاريخ : سه شنبه 30 تير 1394 | 16:36 | نویسنده : بتول زارعی | [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count]

حضرت ابراهیم؛ هیچ فرزندی از سارا خاتون نداشت و تمایل داشت که از او فرزند صالحی داشته باشد.

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِی. (الصافات/۱۰۰)
ـ یعنی حضرت ابراهیم فرمود: ـ خدایا فرزند صالحی را به من بده.
روزی سارا خاتون به حضرت ابراهیم فرمود از این جهت که قیم بودن من نمایان است و به خاطر اینکه تو نیز بی‌فرزند نباشی من به شما رضایت می‌دهم که هاجره‌ خاتون را به عقد خود درآوری تا از او فرزندی داشته باشی.

حضرت ابراهیم؛ و هاجره‌خاتون با هم ازدواج کردند و هاجره‌خاتون حامله گردید بعد از گذشت زمان معمول وضع حمل کرد و پسری زائید و او را به نام اسماعیل نامگذاری کردند. در این هنگام حضرت جبرئیل آمد و برای حضرت ابراهیم؛ وحی آورد که هاجره‌خاتون و پسرش را اسماعیل به ولایت حجاز ببرد و حضرت ابراهیم؛ به فرمان خداوند آنها را به محل بیت‌الله‌الحرام در حجاز برد. وحی آمد که ای ابراهیم؛ آنها را در اینجا بگذار و حضرت ابراهیم؛ آنها را در آنجا گذاشت و خودش به طرف فلسطین برگشت.

.رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ .(ابراهیم/۳۷)

حضرت ابراهیم هنگام مفارقت و جداشدن از هاجره‌خاتون همسرش و اسماعیل پسرش فرمود: پروردگارا من بعضی از فرزندانم را به فرمان تو در یک سرزمین بدون کشت و زرع در کنار خانه تو که تجاوز و بی‌توجهی نسبت به آن حرام ساخته‌ای سکونت داده‌ام، خداوندا تا اینکه نماز را بر پای دارند پس چنان کن که دل‌های گروهی از مردمان برای زیارت خانه‌ات متوجه آنان گردد و ایشان را از میوه‌ها و محصولات سایر کشورها بهره‌مند فرما شاید که از الطاف و عنایات تو با نماز و دعا سپاسگزاری کنند.


ادامه مطلب

طبقه بندی: زندگی نامه ائمه,

تاريخ : يکشنبه 28 تير 1394 | 18:33 | نویسنده : بتول زارعی | [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count]

داستان فرزندان آدم

«داستان دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را چنان‌که هست، برای یهودیان و دیگر مردم بخوان (تا بدانند عاقبت گناه‌کاری و سرانجام پرهیزگاری چیست). زمانی که هر کدام عملی برای تقرّب (به خدا) انجام دادند. اما از یکی (که مخلص بود و هابیل نام داشت) پذیرفته شد، ولی از دیگری (که مخلص نبود و قابیل نام داشت) پذیرفته نشد. (قابیل به هابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کُشت. (هابیل بدو) گفت: (من چه گناهی دارم؟) خدا (کار را) تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد.* اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم، آخر من از خدا (یعنی) پروردگار جهانیان می‌ترسم.* من می‌خواهم (تو) با (کوله‌بار) گناه من و گناه خود (در روز رستاخیز به سوی پروردگار) برگردی و از دوزخیان باشی و این سزای (عادلانه‌ی خدا برای ستمگران) است.*

پس نفس سرکش او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمّم به کشتن کرد و (عاقبت به ندای وجدان گوش فرا نداد و) او را کشت و از زیان‌کاران شد (و هم ایمان و هم برادرش را از دست داد).* (بعد از کشتن نمی‌دانست جسد او را چه کار کند) پس خداوند زاغی را فرستاد (که زاغ دیگری را کشته بود) تا زمین را بکاود و بدو نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن کند. (هنگامی که دید آن زاغ چگونه زاغ مرده را در گودالی که کند، پنهان کرد) گفت: وای بر من! آیا من نمی‌توانم مثل این کلاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟ پس (سرانجام از ترس رسوایی و بر اثر فشار یا عذاب وجدان از رفتار و کردار خود پشیمان شد و) از زمره‌ی افراد پشیمان گردید. (مائده/ ۳۱-۲۷)
در حدیثی که هم مسلم و هم بخاری آن را روایت کرده‌اند، آمده که فرمود: «هر کسی که به ناحق کشته شود، به نوعی پسر آدم (قابیل) در گناهش شریک است؛ چون او اولین کسی بود که روش قتل و کشتن انسان را ابداع کرد.»


ادامه مطلب

طبقه بندی: زندگی نامه ائمه,

تاريخ : چهارشنبه 24 تير 1394 | 10:15 | نویسنده : بتول زارعی | [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count]

روزی شاگردی از راهب پیر هندو خواست که درسی به یاد ماندنی به وی دهد.

راهب از شاگردش خواست یک مشت نمک را داخل یک لیوان آب بریزد و آن را بنوشد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد.

استادپرسید : “مزه اش چطور بود؟ “

شاگرد جواب داد: “بد جوری شور و تنده، اصلا نمیشه خوردش”

پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت نمک بردارد و او را همراهی کند.

رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست نمک­‌ها را داخل دریاچه بریزد، بعد یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد. و از او خواست تا آن را بنوشد. شاگرد به­ راحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید.

استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد : ” کاملاً معمولی بود . “

پیرهندو گفت:

رنجها و سختی­هائی که انسان در طول زندگی با آن­ها روبرو می­‌شود، همچون یک مشت نمک است و این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگ­تر و وسیع­‌تر شود، می­‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به­‌راحتی تحمل کند.

بنابراین: سعی کن که در زندگی یک دریا باشی نه یک لیوان آب.


ادامه مطلب

طبقه بندی: دانستنی ها,

تاريخ : شنبه 20 تير 1394 | 11:28 | نویسنده : بتول زارعی | [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count]
تنها سوره ای که در تمام آیاتش کلمه مقدس «الله » ذکر شده است : سوره مجادله
تنها سوره ای که از زبان بندگان خداست : سوره حمد تنها سوره ای که خواندنش در نمازها واجب است و هر مسلمانی حداقل باید روزانه ده بار آنرا بخواند : سوره حمد
تنها سوره ای که نامش در همان سوره هفت بار بکار رفته است : سوره نور
تنها سوره ای که 7 سوگند پشت سر هم در آن سوره ذکر شده است : سوره شمس
تنها سوره ای که نام یک پیامبر 25 بار در آن ذکر شده است : نام حضرت یوسف (ع) در سوره یوسف
تنها سوره ای که یک آیه در آن ، 31 بار تکرار شده : سوره الرحمن ، آیه «فَبِاَیِّ الاءِ رِبِّکُما تُکَذِّبانِ »
تنها سوره ای که هنگام نزول هفتاد هزار فرشته آن را بدرقه کردند :سوره انعام
تنها سوره ای که 70 مورد نام خداوند در آن ذکر شده «غیر از کلمه الله» : سوره انعام
تنها سوره ای که اکثر آن مبارزه با انواع شرک و بت پرستی و بدعت است : سوره انعام
تنها سوره ای که بیشترین خطاب «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا » در آن ذکر شده است : سوره مائده و 16 مرتبه .(این خطاب در سوره بقره 11 مرتبه امده است )


ادامه مطلب

طبقه بندی: دانستنی ها,

تاريخ : دوشنبه 15 تير 1394 | 18:21 | نویسنده : بتول زارعی | [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count]

با استفاده از آیات و روایات، به روشنى ثابت مى ‏شود: روزه اگر چه عبادت‏ مهمى است و داراى ثواب بسیار است؛ اما مقدمه‏اى براى رسیدن به مرحله تقوا است:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما مقرر شده است، همان‏گونه که بر کسانى که پیش از شما بودند مقرر شده بود، باشد که پرهیزگارى کنید»

هدایت کامل متقین، وابسته به بهره ‏مندى از قرآن است:

«الم ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ»

«الم این کتابى است که در حقانیت‏ آن هیچ تردیدى نیست ومایه هدایت تقواپیشگان است»

از این رو فضیلت مهم ماه رمضان، به نزول قرآن در این ماه است:

«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ»

ماه رمضان همان ماه است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است که مردم را راهبر است»

از این رو رابطه خاصى بین قرآن و ماه رمضان وجود دارد. همان طور که در فصل بهار، عالم طبیعت و انسان شادابى خاص و حیات مجددى پیدا مى‏کند، قرآن نیز بهار دل‏ها است که با خواندن و یادگیرى و فهمیدن معارف آن، دل‏ها همواره زندگى ویژه‏اى مى‏ یابد. امام على ‏علیه السلام مى‏ فرماید :

«تعلّموا کتاب الله تبارک و تعالى،فانه احسن الحدیث و ابلغ الموعظه، و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب»

«کتاب خداوند – تبارک و تعالى را یاد بگیرید؛ زیرا آن زیباترین گفتار و رساترین موعظه ‏ها است و فهم در قرآن پیدا کنید؛ زیرا آن بهار دل‏ها است»

بنابراین رابطه قرآن با ماه رمضان، خیلى عمیق است و انسان با خواندن و یادگیرى قرآن و تدبیر و تعمیق در آن،در این ماه مى‏ تواند به حیات طیبه رسیده و شب قدر را – که با حقیقت قرآن متّحد است درک کند و بنابر فرمایش رسول خداصلى الله علیه وآله در خطبه جمعه آخر ماه شعبان، خواندن یک آیه از قرآن در ماه رمضان، معادل با ثواب یک ختم قرآن، در ماه‏هاى دیگر است.


ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه 3 تير 1394 | 12:38 | نویسنده : بتول زارعی | [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count]
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • کمیاب98